آنچه در بعضى از اخبار در زمینه اهمیت روز عاشورا رسیده بگونهاى است که عقل را حیران مىسازد و از روایات چنین بر مىآید که این روز پس از شهادت حسین بن على علیه السّلام عظمت نیافت بلکه نزد امتهاى گذشته هم روزى بزرگ بوده است و خداى متعال مصیبت این امام مظلوم را براى انبیاء بیان داشت و آنها بر این مصیبت بزرگ گریستند و با پیامبر اسلام در عزاء فرزندش حسین علیه السّلام شرکت جستند و از این راه به اجرى عظیم نزد خداى متعال دست یافتند، و سزاوار است که مؤمن روایاتى را که در تعظیم و جلالت قدر این روز و اجر و پاداش فراوانى که متعلق بآن است رسیده مورد قبول قرار دهد.
و اگر بخواهد این روایات را از جمیع وجوهش با دلیل و برهان بپذیرد تا استبعاد عقل با دلیل از میان برداشته شود، در آنچه از شیخ عارف محقق کامل شیخ حسن نجفى حکایت شده بیندیشد تا جواب این مسأله را بیابد.
مىگویند وقتى که سید العلماء و سلیل آله طه بحر العلوم قدس سره از حکمت عظمت این امر در این حد از او پرسید مرحوم آقا شیخ حسین در جواب فرمود: که حسین ابن على علیه السّلام با اینکه بنده مملوک خدا بود در راه محبت خدا از همه هستى خود گذشت، و مال و اهل و اولاد و عرض و حتى جسد شریفش را پس از شهادت در راه خدا داد، و تمام اهل و اولاد خود را در این راه بخشید حتى طفل شیر خوارهاش را، و بر همه مصیباتى که بر بدن شریفش وارد آمد صبر نمود و خلاصه کلام آنکه او همه هستى خود را براى خدا بخشید و خداى متعال سزاوارتر و اولى به اینست که همه چیز را باو ببخشد و چه نیکو جوابى داده است زیرا انسان اگر در واقعه کربلا و بخصوص شهادت آن امام علیه السّلام بیندیشد، مسئله را مسئلهاى بس بزرگ مییابد، بعنوان مثال شهید و کشته در عالم زیاد است، ولى مقتولین و شهداء هر یک بیک نوع کشتن کشته مىشود مثل ذبح و نحر و حزن و گرسنگى و امثال آن، ولى حسین ابن على علیه السّلام در روز عاشورا بجمیع اینها کشته شد و شدت عطش آن بزرگوار در آن روز بحدى بود که اگر کسى بگوید عطش آن امام علیه السّلام باندازهاى بود که اگر میان اهل عالم تقسیم شود همه از تشنگى مىمیرند کسى نمىتواند نفى کند، زیرا در بیان شدت عطش آن بزرگوار در آن روز تعبیرات و بیاناتى از خداى متعال در احادیث قدسى و از خود آن بزرگوار رسیده که عقل را توان درک آن نیست. بعنوان مثال در حدیث قدسى در بیان واقعه عاشورا آمده است که: کوچک آنها را عطش از پاى در مىآورد و از شدت عطش میمیرد و بزرگ آنها از شدت عطش پوست بدنش جمع مىشود حال فکر نما که چگونه عطشى بوده که پوست بدن از شدت آن جمع شده است، و یا این سخن که مىگوید: عطش بین او و آسمان هم چون دود حایل گشته بود و یا سخن آن بزرگوار در روز عاشورا که مىفرمود:
اسقونى شربة من الماء و قد تفتّت کبدى من الظّماء.
ترجمه : جرعه آبى بمن بیاشامید که جگرم از سوز عطش ریز ریز گشته است.
و چگونه مىشود که جگر از شدت تشنگى ریز ریز شود مگر اینکه از شدت عطش پخته شود و رطوبتى در آن باقى نماند بگونهاى که از شدت خشکى ریز ریز شود، و باز بسیارى بودهاند که اهل و فرزندانشان کشته شدهاند ولى چه کسى را خانوادهاى مثل اهل اولاد ابى عبد اللّه علیه السّلام بوده است و کجا کسى را فرزندى چون فرزند آن بزرگوار بوده که شبیهترین افراد از حیث خلق و خلق و گفتار برسولخدا صلّى اللّه علیه و آله باشد، چرا که این مرتبهاى بزرگ و درجهاى نزدیک بدرجه امامت و یا مقارن و مساوى با او است، هم چنین بسیار بودهاند کسانیکه اهل و عیال آنها اسیر گشته ولى کجا اسیرانى مثل امام زین العابدین علیه السّلام و زینب و سکینه و ام کلثوم بودهاند و کجا رفتارى که با اینها شده با دیگران شده است، و باز بسیارند کسانیکه سرشان بر نیزه رفته ولى آنچه با سر فرزند رسولخدا شد بر سر چه کسى رفته است، و خلاصه آنکه اگر انسان در این واقعه بیندیشد صبر و استقامت آن حضرت را در تحمل این مصیبتها خارق العاده مىیابد و لذا ملائکه آسمانها از صبر و پایدارى آن امام تعجب کردند، زیرا بدن هر چه هم که قوى باشد نمىتواند آنچه را که بر بدن آن بزرگوار رسید تحمل کند، و دل را یاراى آنچه بر قلب آن عزیز رسید نیست، و بدن و قلب از بعضى از آنچه بر آن حضرت گذشت میمیرد و با مرگ از تحمل سختیها راحت میشود، ولى آن بزرگوار زنده بود و شدائدى را که هر کدامش باعث مرگ انسان است تحمل نمود، بگونهاى که مىتوان گفت آن بزرگوار هفتاد مرتبه و بلکه بیشتر کشته شد.
از این رو روز عاشورا را نمىتوان با غیر آن مقایسه نمود و لذا بر دوستان و موالیان آن بزرگوار است که در این ایام حالش بگونهاى باشد که با ایامى که مصیبتى بخود آنها میرسد شبیه باشد، و در این راه بخانواده آن بزرگوار اقتدا کند و خود را شبیه آنها گرداند، آیا نشنیدهاى که بنى هاشم تا پنج سال پس از شهادت آن امام چه کردند؟ [1] آیا مصیبت رباب [2] همسر آن حضرت را در عزاى آن بزرگوار
نشنیدهاى؟ آیا گریه و ندبه امام سجاد علیه السّلام [1] را تا چهل سال پس از شهادت پدر نشنیدهاى، و اگر آن اندازه در توان ندارى، لا اقل ببعضى از کسانیکه در زمان خود ما بودهاند اقتدا نما، و من خود بعضى از آنها را دیدهام که در تمام ایام عاشورا از لذتها کناره میگرفت، و جز نان خالى چیزى نمیخورد.
بلکه بعضى از آنها در این ایام از بوسیدن برادر خردسالش با اینکه خیلى نسبت باو محبت داشت امتناع مىنمود، و اگر از این هم ضعیفتر هستى لا اقل تاسوعا و عاشورا را روز مصیبت خود بدان، و از لذات کناره بگیر، و با امام زمانت در این دو روز مشارکت نما، زیرا آن بزرگوار مصیبت جدش حسین علیه السّلام در هیچ روزى از روزها فراموش نمیکند، بلکه بنا بنقل بعضى از روایات هر صبح و شام بر جدش حسین مىگرید
__________________________________________________
[1] محدث قمى در نفس المهموم از امام صادق (ع) روایت نموده که آن حضرت فرمود: هیچ زنى از بنى هاشم چشمش را سرمه نکرد، و خضاب ننمود، و در خانهاى از خانههاى آنها دودى بلند نشد، تا اینکه عبید اللّه لعنة اللّه کشته شد.
[2] - رباب، دختر إمرؤ القیس، و مادر سکینه است، در میان خاندان امام به اسارت به شام رفت و سپس بمدینه بازگشت، اشراف قریش از او خواستگارى نمودند ولى او گفت: من پس از رسول خدا (ص) پدرشوهرى نمىخواهم.
و یک سال پس از واقعه عاشورا زنده بود و در این مدت مدام زیر آسمان بود و سقفى بر او سایه نیفکند تا اینکه بیمار شد و از دنیا رفت، و در مجلس ابن زیاد براى این بانو داستانى است که دل را آتش میزند
أسرارالصلاة ص : 155
+
نوشته شده در یکشنبه 87/10/1ساعت 8:54 صبح توسط حق بین
|
نظر