سفارش تبلیغ
صبا ویژن

  سند خطبه شقشقیه: در مورد سند این خطبه گفتگوست. بعضى گفته‏اند: این خطبه از خطبه‏هاى متواتر است و بعضى به عکس، گفته‏اند این خطبه از على (ع) نیست و او هرگز از مسأله خلافت شکایت نکرده، بلکه ساخته و پرداخته «سیّد رضى» مى‏باشد.

شارح معروف، «ابن میثم بحرانى» مى‏گوید: این دو ادعا هر دو باطل و در طریق افراط و تفریط است. سند خطبه به حدّ تواتر نرسیده و از طرفى این ادعا که‏ از سخنان «سیّد رضى» است نیز بى‏پایه است (و حق این است که از على (ع) صادر شده است).

 اشکال تراشى در سند این خطبه، به خاطر این نیست که ضعف و فتورى در آن راه دارد و یا با سایر خطبه‏هاى نهج البلاغه از نظر ارزش متفاوت مى‏باشد، بلکه به عکس، چنان که خواهد آمد این خطبه داراى اسناد متعدّدى است که در بعضى از خطبه‏هاى بعضى نهج البلاغه این همه اسناد وجود ندارد.

تنها چیزى که سبب اشکال تراشى در باره خطبه شده است این است که با پیشداوریها و ذهنیّت گروهى از افراد سازگار نیست. آنها به جاى این که پیشداورى و ذهنیّت خود را با آن اصلاح کنند، به فکر مخدوش کردن اسناد خطبه افتاده‏اند تا مبادا به ذهنیّت آنها لطمه‏اى وارد شود.

به هر حال از جمله اسنادى که غیر از نهج البلاغه براى این خطبه ذکر شده، اسناد زیر است: الف-  «ابن جوزى» در کتاب «تذکرة الخواص» مى‏گوید: این خطبه را امام (ع) در پاسخ کسى ایراد فرمود که هنگامى که امام (ع) به منبر رفته بود از آن حضرت پرسید: «ما الّذى ابطا بک الى الآن، چه چیز سبب شد که تا این زمان زمام خلافت را به دست نگیرى» این سخن نشان مى‏دهد که «ابن جوزى» طریق دیگرى براى این خطبه در اختیار داشته است، زیرا سؤال این جوان در نهج البلاغه مطرح نیست حتما «ابن جوزى» از طریق دیگرى گرفته است.

ب-  شارح معروف «ابن میثم بحرانى» مى‏گوید: این خطبه را در دو کتاب یافتم که تاریخ تألیف آنها، قبل از تولّد «سیّد رضى»-  ره-  بوده است:

نخست در کتاب «الانصاف» نوشته «ابو جعفر ابن قبّه» شاگرد «کعبى»، که یکى از بزرگان «معتزله» است که وفات او قبل از تولّد «سید رضى» است.

دیگر این که نسخه‏اى از آن را یافتم که بر آن، خط «ابو الحسن على بن محمد بن فرات» وزیر «المقتدر باللّه» بود و این، شصت و چند سال قبل از تولّد سیّد رضى بوده است. سپس مى‏افزاید: «بیشترین گمان من این است که آن نسخه مدّتى قبل از تولّد ابن فرات نوشته شده بوده است».

«ابن ابى الحدید» نیز مى‏گوید: استادم «واسطى» در سال 603 از استادش «ابن خشّاب» چنین نقل کرد که او در جواب این سؤال که آیا این خطبه مجعول است گفت: نه به خدا سوگند من مى‏دانم که کلام امام (ع) است همان گونه که مى‏دانم اسم تو «مصدق بن شبیب واسطى» است. من ادامه دادم و گفتم: بسیارى از مردم مى‏گویند این از سخنان «سیّد رضى» است. او در پاسخ گفت: «سیّد رضى و غیر سیّد رضى کجا، و این بیان و این اسلوب ویژه کجا ما رساله‏هاى سیّد رضى را دیده‏ایم و روش و طریقه و فن او را در نثر شناخته‏ایم، هیچ شباهتى با این خطبه ندارد» سپس افزود: «به خدا سوگند من این خطبه را در کتابهایى یافته‏ام که دویست سال قبل از تولد «سیّد رضى» تصنیف شده است. من این خطبه را با خطوطى دیده‏ام که آنها را مى‏شناسم و مى‏دانم خط کدام یک از علما و اهل ادب است پیش از آن که پدر رضى متولّد شود».

سپس «ابن ابى الحدید» مى‏گوید: من نیز خودم قسمت مهمّ این خطبه را در نوشته‏هاى استاد «ابو القاسم بلخى» که از علماى بزرگ «معتزله» بود یافته‏ام و او معاصر «المقتدر باللّه» بود که مدّت زیادى قبل از تولد «سیّد رضى» مى‏زیسته است و نیز بسیارى از آن را در کتاب «ابن قبّه» (که از متکلّمان امامیّه است) به نام‏ «الانصاف» یافتم و او از شاگردان «ابو القاسم بلخى» است و قبل از «سیّد رضى» مى‏زیسته است. مرحوم علامه امینى در الغدیر، جلد 7، صفحه 82 به بعد، این خطبه را از 28 کتاب، آدرس داده است.

 

                                   انشاء الله اصل ترجمه خطبه را نیز درپست بعدی در وبلاگ می گذارم...




+ نوشته شده در  چهارشنبه 86/11/10ساعت  4:4 عصر  توسط حق بین  |  نظر


روایاتى که در تفسیر آیه قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى  آمده است‏ :

 

شاهد گویاى دیگر براى تفسیر فوق (آنچه در قسمت اول گذشت) اینکه روایات فراوانى در منابع اهل سنت و شیعه از شخص پیامبر ص نقل شده که نشان مى‏دهد منظور از" قربى" اهل بیت و نزدیکان و خاصان پیامبرند، به عنوان نمونه:

1-" احمد" در فضائل الصحابه با سند خود از سعید بن جبیر از عامر چنین نقل مى‏کند: لما نزلت قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏ قالوا:

یا رسول اللَّه! من قرابتک؟ من هؤلاء الذین وجبت علینا مودتهم؟ قال:

على و فاطمه و ابناهما (علیهم السلام) و قالها ثلاثا:"

 هنگامى که آیه" قُلْ                       

 لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏

" نازل شد اصحاب عرض کردند اى رسول خدا! خویشاوندان تو که مودت آنها بر ما واجب است کیانند؟ فرمود: على و فاطمه و دو فرزند آن دو، این سخن را سه بار تکرار فرمود"!

 2- در" مستدرک الصحیحین" از امام" على بن الحسین" ع نقل شده که وقتى امیر مؤمنان على ع به شهادت رسید، حسن بن على ع در میان مردم خطبه خواند که بخشى از آن این بود:

 " من از خاندانى هستم که خداوند مودت آنها را بر هر مسلمانى واجب کرده است، و به پیامبرش فرموده: قل لا اسئلکم ... منظور خداوند از" اکتساب حسنه" مودت ما اهل بیت است"

3-" سیوطى" در" الدر المنثور" در ذیل آیه مورد بحث از مجاهد از ابن عباس نقل کرده که در تفسیر آیه

" قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏" گفت: ان تحفظونى فى اهل بیتى و تودوهم بى:

" منظور این است که حق مرا در اهل بیتم حفظ کنید، و آنها را به سبب من دوست دارید"

و از اینجا روشن مى‏شود آنچه از ابن عباس بطریق دیگر نقل شده که منظور عدم آزار پیامبر ص به خاطر قرابتش با قبائل مختلف عرب بوده مسلم نیست، زیرا چنان که دیدیم مخالف آن نیز از ابن عباس نقل شده است.

4-" ابن جریر طبرى" در تفسیرش با سند خود از" سعید بن جبیر" و با سند دیگرى از" عمر بن شعیب" نقل مى‏کند که منظور از این آیه، هى قربى رسول اللَّه (نزدیکان رسول خدا مى‏باشد)

5- مرحوم طبرسى مفسر معروف از" شواهد التنزیل" حاکم حسکانى که از مفسران و محدثان معروف اهل سنت است از" ابى امامه" باهلى چنین نقل مى‏کند:

پیامبر اسلام ص فرمود:

 :" خداوند انبیاء را از درختان مختلفى آفرید، ولى من و على ع را از درخت واحدى، من اصل آنم، و على شاخه آن، فاطمه موجب بارورى آن است، و حسن حسین میوه‏هاى آن، و شیعیان ما برگهاى آنند ... سپس افزود: اگر کسى خدا را در میان صفا و مروه هزار سال، و سپس هزار سال، و از آن پس هزار سال، عبادت کند، تا همچون مشک کهنه شود، اما محبت ما را نداشته باشد خداوند او را به صورت در آتش مى‏افکند، سپس این آیه را تلاوت فرمود: قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏".

 

جالب این که این حدیث آن چنان اشتهار یافته بود که شاعر معروف کمیت در اشعارش به آن اشاره کرده، مى‏گوید:

         وجدنا لکم فى آل حامیم آیة             تاولها منا تقى و معرب‏

 ما براى شما (خاندان پیامبر ص) در سوره‏هاى حامیم آیه‏اى یافتیم.

که گروه تقیه کننده آن را تاویل کرده، و گروه آشکار کننده آن را آشکارا

بیان کرده‏اند

6- و نیز سیوطى در" الدر المنثور" از ابن جریر از ابى الدیلم چنین نقل مى‏کند: هنگامى که على بن الحسین ع را به اسارت آوردند، و بر در دروازه دمشق نگهداشتند، مردى از اهل شام گفت: الحمد للَّه الذى قتلکم و استاصلکم!:

" خدا را شکر که شما را کشت، و ریشه کن ساخت! على بن الحسین ع فرمود: آیا قرآن را خوانده‏اى؟ گفت آرى، فرمود:

سوره‏هاى حامیم را خوانده‏اى، عرض کرد نه، فرمود آیا این آیه را نخوانده‏اى قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏؟! گفت: آیا شما همانها هستید که در این آیه اشاره شده؟ فرمود: آرى

7-" زمخشرى" در" کشاف" حدیثى نقل کرده که فخر رازى و قرطبى نیز در تفسیرشان از او اقتباس کرده‏اند: حدیث مزبور به وضوح مقام آل محمد ص و اهمیت حب آنها را بیان مى‏دارد، مى‏گوید: رسول خدا ص فرمود:

" هر کس با محبت آل محمد بمیرد شهید از دنیا رفته".

" آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد ص از دنیا رود بخشوده است".

" آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد ص از دنیا رود با توبه از دنیا رفته".

" آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد ص از دنیا رود مؤمن کامل الایمان از دنیا رفته".

" آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد ص از دنیا رود فرشته مرگ او را بشارت به بهشت مى‏دهد، و سپس منکر و نکیر (فرشتگان مامور سؤال در برزخ) به او بشارت دهند".

" آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد ص از دنیا رود او را با احترام به سوى بهشت مى‏برند آن چنان که عروس به خانه داماد".

" آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد ص از دنیا رود در قبر او دو در به سوى بهشت گشوده مى‏شود".

" آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد ص از دنیا رود قبر او را زیارتگاه فرشتگان رحمت قرار مى‏دهد".

" آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد ص از دنیا رود بر سنت و جماعت اسلام از دنیا رفته".

" آگاه باشید هر کس با عداوت آل محمد ص از دنیا رود روز قیامت در حالى وارد عرصه محشر مى‏شود که در پیشانى او نوشته شده: مایوس از رحمت خدا"!" آگاه باشید هر کس با بغض آل محمد ص از دنیا برود کافر از دنیا رفته"                        

" آگاه باشید هر کس با عداوت آل محمد ص از دنیا برود بوى بهشت را استشمام نخواهد کرد"

جالب اینکه فخر رازى بعد از ذکر این حدیث شریف که صاحب کشاف آن را به صورت ارسال مسلم ذکر کرده است مى‏افزاید:

آل محمد ص کسانى هستند که بازگشت امرشان به او است، کسانى که ارتباطشان محکمتر و کاملتر باشد" آل" محسوب مى‏شوند، و شک نیست که فاطمه و على و حسن و حسین محکمترین پیوند را با رسول خدا داشتند، و این از مسلمات و مستفاد از احادیث متواتر است، بنا بر این لازم است که آنها را" آل پیامبر" ص بدانیم.

سپس مى‏افزاید: گروهى در مفهوم" آل" اختلاف کرده‏اند، بعضى آنها را خویشاوندان نزدیک پیامبر مى‏دانند، و بعضى گفته‏اند آنها امت پیامبرند، اگر این واژه را بر معنى اول حمل کنیم آل پیامبر تنها آنها هستند، و اگر به معنى امت که دعوت او را پذیرفتند بدانیم باز هم خویشاوندان نزدیک رسول خدا ص آل او محسوب مى‏شوند، بنا بر این به هر تقدیر آنها آل هستند و اما غیر آنها در لفظ" آل" داخلند یا نه؟ محل اختلاف است.

سپس فخر رازى از صاحب کشاف چنین نقل مى‏کند:" وقتى این آیه نازل شد عرض کردند" اى رسول خدا! خویشاوندان تو کیانند که مودتشان بر ما واجب است"؟ فرمود:" على و فاطمه و دو فرزندشان".

بنا بر این ثابت مى‏شود که این چهار تن ذى القرباى پیغمبرند و هنگامى که این معنى ثابت شد واجب است از احترام فوق العاده‏اى برخوردار باشند".

 

فخر رازى مى‏افزاید: دلائل مختلفى بر این مساله دلالت مى‏کند:

1- جمله" إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏" که طرز استدلال به آن بیان شد.

2- شک نیست که پیامبر فاطمه را دوست مى‏داشت و درباره او فرمود:

" فاطمة بضعة منى یؤذینى ما یؤذیها

":" فاطمه پاره تن من است آنچه او را آزار دهد مرا آزار داده است"! و با احادیث متواتر از رسول خدا ص ثابت شده که او على و حسن و حسین را دوست مى‏داشت، و هنگامى که این معنى ثابت شود محبت آنها بر تمام امت واجب است چون خداوند فرموده: وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ:" از او پیروى کنید تا هدایت شوید" و نیز فرموده: فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ:" کسانى که فرمان او را مخالفت مى‏کنند از عذاب الهى بترسند" و نیز فرموده: قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ:

" بگو اگر خدا را دوست مى‏دارید از من پیروى کنید تا خدا شما را دوست دارد"  و نیز فرموده لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ:" براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى بود"

3- دعاى براى" آل" افتخار بزرگى است و لذا این دعا خاتمه تشهد در نماز قرار داده شده: اللهم صل على محمد و على آل محمد، و ارحم محمدا و آل محمد، و چنین تعظیم و احترامى در حق غیر آل دیده نشده است، بنا بر این همه این دلائل نشان مى‏دهد که محبت آل محمد ص واجب است.

سرانجام فخر رازى سخنان خود را در این مساله با اشعار معروف شافعى پایان مى‏دهد:

         یا راکبا قف بالمحصب من منى             و اهتف بساکن خیفها و الناهض‏

 

         سحرا اذا فاض الحجیج الى منى             فیضا کما نظم الفرات الفائض‏

 

         ان کان رفضا حب آل محمد:             فلیشهد الثقلان انى رافضى!!

" اى سوارى که عازم حج هستى! در آنجا که در نزدیکى منى ریگ براى رمى جمرات جمع مى‏کنند و مرکز بزرگ اجتماع زائران خانه خداست بایست، و فریاد بزن به تمام کسانى که در مسجد خیف مشغول عبادتند و یا در حال حرکت مى‏باشند.

فریاد بزن به هنگام سحرگاه که حاجیان از مشعر به سوى منى کوچ مى‏کنند و همچون نهرى عظیم و خروشان وارد سرزمین منى مى‏شوند.

آرى فریاد بزن و بگو: اگر محبت آل محمد ص رفض و ترک است، همه جن و انس شهادت دهند که من رافضیم"!

آرى این است مقام آل محمد ص که ما به دامانشان چنگ زده‏ایم و آنها را رهبر خویش و راهنماى دین و دنیا پذیرفته‏ایم، الگو و اسوه خویش مى‏دانیم و تداوم خط نبوت را با امامت آنها مى‏بینیم.




+ نوشته شده در  دوشنبه 86/11/1ساعت  7:12 صبح  توسط حق بین  |  نظر

<      1   2   3      >

Template Designer : Green Apple